جدول جو
جدول جو

معنی تنگ و تیر - جستجوی لغت در جدول جو

تنگ و تیر
در تنگنا، در مضیقه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
چست، چالاک، چابک، هرچه که طعمش تند و سوزنده باشد، تندمزه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ گُ)
دستگاهی از چوب که در آن جامه ها (پارچه ها) را می نهادند تا به چند تو محکم شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- خود را از تنگ و تا نینداختن، با مقهوریت و مغلوبیت یا عدم وصول به مقصودی، وانمودن که مقهور و مغلوب و محروم نیست. نمودن که مرا باکی نیست، مرا عیبی نیست، مرا زیانی نرسیده است. اعتراف به مغلوبیت خود نکردن. به دروغ نمودن که در بحث یا جنگ و امثال آن مغلوب نشده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَ گُ تُ رُ)
ناموزون و کوتاه و تنگ، در صفت جامه: جامه ای تنگ و ترش، جامه ای تنگ و بی اندام. جامه ای کوتاه و تنگ و ناموزون. لباسی بدشکل. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تُ دُ)
تندتیز. (ناظم الاطباء). پرشتاب. سریع و پرحدت:
که تند و تیز به دل بردن من آمده ای
شتاب چیست به آتش گرفتن آمده ای.
ابراهیم ادهم (ازآنندراج) (بهار عجم).
رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَگُ)
تنگ و تاریک. بی وسعت و بی روشنایی. خلاف فراخ و روشن. محقر و تاریک:
غار جهان گرچه تنگ و تار شده ست
عقل پسند است یار غار مرا.
ناصرخسرو.
می نبیند آن سفیهانی که ترکی کرده اند
همچو چشم تنگ ترکان، گور ایشان تنگ و تار.
سنایی (از امثال و حکم دهخدا).
رجوع به مادۀ بعد و تنگ و همچنین تار و دیگر ترکیبهای این دو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
شتابان و خشمناک پر شتاب و سریع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
حادٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
Acrid, Impetuous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
âcre, impétueux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
در محاصره و در تنگنا قرار گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنگ و کوچک تر از اندازه، جای کم، در مضیقه
فرهنگ گویش مازندرانی
سفت و کشیده، در فشار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
acre, impetuoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
তীব্র , তাড়াহুড়ো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
едкий , импульсивный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
beißend, ungestüm
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
їдкий , імпульсивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
ostry, impulsywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
辛辣的 , 激烈的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
acre, impetuoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
تلخ و تیز , تیز و تند
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
chungu, haraka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
scherp, onbezonnen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
keskin, aceleci
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
매운 , 충동적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
辛辣な , 衝動的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
צורב , פִּתְאוֹם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
तीखा , उतावला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
acre, impetuoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
ฉุนเฉียว , เร่งรีบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
tajam, tergesa-gesa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی